با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fair Game

ˈferˈɡeɪm feəɡeɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • شکار مجاز، شکار قانونی (در فصل شکار و طبق مقررات)
  • (مجازی - هرچیز که حمله به آن یا تعقیب آن مجاز باشد) آماج روا، طعمه‌ی حاضر و آماده، دست‌انداختنی، مسخره‌کردنی، مضحکه، آماج حمله
    • - The younger students were fair game for playing tricks on.
    • - شاگردان کوچک‌تر به‌آسانی بازیچه می‌شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت fair game

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fair game» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fair game

لغات نزدیک fair game

پیشنهاد بهبود معانی