شکار مجاز، شکار قانونی (در فصل شکار و طبق مقررات)
(مجازی - هرچیز که حمله به آن یا تعقیب آن مجاز باشد) آماج روا، طعمهی حاضر و آماده، دستانداختنی، مسخرهکردنی، مضحکه، آماج حمله
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The younger students were fair game for playing tricks on.
شاگردان کوچکتر بهآسانی بازیچه میشدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fair game» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fair game